به دیدارم بیا هر شب

در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند

دلم تنگ است.

بیا ای روشن ....  ای روشنتر از لبخند

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها  

دلم تنگ است. 

بیا بنگر چه غمگین و غریبانه

در این ایوان سرپوشیده وین تالاب مالامال

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها

و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی.

شب افتاده است و من تنها و تاریکم ....  

و در ایوان من دیریست

در خوابند

پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی 

بیا ای مهربان با من !

بیا ای یاد مهتابی !

نظرات 1 + ارسال نظر
ساده شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ق.ظ

باید از رو سرشونم بگذرم امتداد نگاهت رو دنبال کنم ببینم چه کسی رو داری صدا میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد