گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم
منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم
ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم
تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم
زخمها و دردها سرمایه من است
به جایی که من رسیده ام هر کسی نخواهد رسید
پس سرمایه ام رو با کسی قسمت نخواهم کرد
داد نخواهم کشید
آه و ناله هم نخواهم کرد
صبور، آرام و بی سر و صدا همه چیز و تحمل خواهم کرد
فاصله ها رشد می کنند
هرروز بزرگتر از روز قبل
و تو با تمام وجودت تلاش بر نموشان
باغبان خوبی هستی ،
و شادمان از ثمره رنجهایی که در تربیتشان متحمل شدی
از فاصله دور چشمک میزنی
می خندی، خنده ای ملوکانه!
و من !
هر لحظه در حسرت تابش نور
همچون علف هرزکوچکی
که زیر برگهای گلهای نو کاشته
محروم از نور زندگی
پژمرده می شوم
و تو از فاصله ای دور چشمک میزنی
می خندی ،خنده ای بس ملوکانه