اگه مثل اشک تو چشام باشی برای موندنت تا آخر عمر گریه نمی کنم

به دیدارم بیا هر شب

در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند

دلم تنگ است.

بیا ای روشن ....  ای روشنتر از لبخند

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها  

دلم تنگ است. 

بیا بنگر چه غمگین و غریبانه

در این ایوان سرپوشیده وین تالاب مالامال

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها

و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی.

شب افتاده است و من تنها و تاریکم ....  

و در ایوان من دیریست

در خوابند

پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی 

بیا ای مهربان با من !

بیا ای یاد مهتابی !

در نبرد بین انسانهای سخت و روزهای سخت این انسانهای سخت هستند که می مانند نه روزهای سخت.

                                                                              شکسپیر

 

سخت تر از این روزها را دیدم و سپری کردم.بد تر از این اتهامات را شنیدم و تحمل کردم

اولین باری نیست که نامردی ام را بهم گوشزد کردند و تو آخرین نخواهی بود

بازمی مانم و سپری می کنم،باز میشنوم و تحمل میکنم، ولی قول نامردی نمی دهم هر چند از دیدگاه تو (شماها) نامرد ترین روزگارم و جز این نتوانم.

من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم

نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم

اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست

همی بینی که نامت را نهان زیر لبم دارم

مـارا دلیســت از تــو بـریـدن نمـی تــوان

مـارا ز هـجر تــو دیگـر نمانـد تــاب و تـوان

مارا دو چشمیست کم سو شد از فراق تو

 عمــری گذشت و ندیدیم جـز آه و فـغــان