آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم

از شیشه نبودیم که از سنگ بمیریم

تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم

شایـد کـه خـدا خواست که دلتنگ بمیریـم

شایداین زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی. اما حال که من و تو به آن دعوت شدیم بگذار تا میتوانیم زیبا برقصیم.

باورها

امروز خیلی چیزایی که باورشان نداشتم را باور کردم که عبارتند از:

۱=وقتی دلم خیلی تنگ میشه دیگه هیچی واسم مهم نسیت حتی...

۲= تو بارندگی شدید هم میشه دیونه وار رانندگی کرد

۳=ماشین زانتیا ۱۸۰ کیلومتر بر ساعت هم میشه روندش

۴=توی بد ترین شرایط هم میشه بلیط هواپیما گیر آورد اونم هم از راه دور و تلفنی

۵=توی ترافیک سنگین شهر موتورسیکلتها هستند که منجی آدمی میشن

۶=بعد از بستن کانتن  هم میشه کارت پرواز گرفت

۷= اگه اتوبوس حمل مسافر تا پای هواپیما هم رفته باشه میتونن مسافر را با پژو به پرواز برسونند

۸=آخرین نفر سوار هواپیما شدن هم عالمی داره بشرطی که مسافرها چپ چپ نگات نکنند

۹=هواپیما ها همیشه سر ساعت پرواز میکنند

۱۰= بعضی موقع ها واقعآ پرواز کردن با فوکر۱۰۰ ترسناک هستش

۱۱=با شور وشوق به مقصد برسی ولی...... آدمو بیشتر خسته میکنه..

 

همه اینها تجربیات جدیدی بود که من کسب کردم و باورم شد که بعض کارهای نشدنی هم گاهآ شدنی میشن ،اگر بخواهیم

سپاس خداوندا

به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ  شدی به آسمان نگاه کن. کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست. اشکهای تو را پاک می کند و دستهایت را صمیمانه می فشارد. تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت. و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو حرف می زنند. باور کن که با او هرگز تنها نیستی. فقط کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنی

 جمعه:

 من ِ بیکار ، خسته از افکار کار

بیخواب از شبی بیتاب و دردی سیراب،

پلکها  روی هم در آرزوی دیدن یار ،

فکرم همه یار. فارغ ازهر یاد کار

تمرکز،تجسم،

خواب آمد ولی صد حیف ماندم در حسرت دیدار یار

.......

در آرزوی شب، تا رسد لحظه ی دیدار

دیر آمد شبُ دیر ز او آمد ِ یار

حال من پرسی و من حال تو را

تو نخواهی بر کنی این پرده را

چون غریبه حرفها گویی مرا

دیگر از مهرت نمی جویی مرا

میروی بی گفتن ِرسم وداع

میکنی خود را ز من دورُ جدا

می نشینم در خودم گم می شوم

خسته از افکار موهوم می شوم

امشبم را صبح ندانی کی شود

حاکی از سوزُ نوای نی شود

امشبُ فردا شبُ یک شب دگر

حالُ روزم را تو در خوابت نگر

میرسد باز لحظه های انتظار

می فشاند اشکها چشم خمار

 

 

پ .ن:۱-چند سالی که ارزو میکنم روزای جمعه از تقویم حذف بشه ولی آرزوم برآورده نمیشه

پ .ن :۲-چه همخوانی دارندحرفهای ساعت ۳ نصف شب با آرزوهایم !